Thursday, January 13, 2011

سیل و باورها

امروز آسمان صبوری ندارد، قطره های باران عجول تر از همیشه خود را یکی پس از دیگری به زمین می رسانند، انگار مسابقه ای بر قرار است که ازهر خط مستقیم متصل به زمین چند قطره در صدم ثانیه به زمین می رسد، یا برای ابر برتر جایزه ای در نظر گرفته شده است ،هر چه هست، مسابقه در شهر ما هم آغاز شده است ،رودخانه ها پرشده اند و آب فضای بیشتری را طلب کرده است،گفته اند شهر ما در امان است، اما در همین استان ما هم تا 57 و 67 میلیمتر باران آمده و این یعنی سیل، در نزدیکی ما.

شنیده ام که در ایالت دیگری ،در خیابان مردم را صدا زده اند که تخلیه کنید، فکرش را بکنید، همه زندگیت را داخل یک چمدان بگذار و برو، خانه ات را بگذار برای سیل که لازمش دارد ،باید ببرد، یا شاید لازم است تا در خانه ات رسوخ کند،

تلفنهای خانه ها قطع شده، مکالمه های موبایل باید کوتاه باشد و خیلی از موبایلها در دسترس نیست، ولی به قول یکی از دوستان ،مردم سراپا امیدند، و انگار این امید رخنه در خون و رگشان دارد ،و نگرانی های ما در وجودشان نیست،

و این یعنی زندگی ،
سیل چه بیاید چه نیاید، زندگی جریان دارد، یاد گرفتم که دل نبدنم به هرچیزی غیر از وجودم، وجودش و وجود انسانها ،دل نبندم به هر چیزی که همواره داشتن یا نداشتنش از عهده من خارج است، به چیزی دل ببندم که تا وقتی من هستم، و او هست و آنها هستند، نگه داشتنش سخت اما مقدور است، و ان وجود درونی آدمی است.

1 comment:

  1. اگر آنچه می یابی از ماده ناب ساخته شده باشد
    هرگز فاسد نخواهد شد و روزی باز خواهد گشت...پس می شود به این ماده ناب دل بست...مهم این است که آن ماده ناب را در یابیم دوستم
    مینا

    ReplyDelete