Thursday, November 20, 2014

پسرك و روزهاي مهد كودك

وقتي ميرم دنبالش انقدر قشنگ استقبال ميكنه كه دلم ميره و خستگي اون روز از تنم در مياد. با لبخند و مهربوني مياد سمت آدم. انگار دلش ميخواد برام تعريف كنه اون روز چطور بهش گذشته و نگاه قشنگش ميگه كه دوست داشته اون روز رو

Thursday, November 13, 2014

عشق

عشق از وقتي پسرم اومده زياد پيش مياد ميشينم فكر ميكنم به تمام عشقهاي زندگيم و چقدر خوشحالم از داشتنشون. امروز فكر كردن به صداي آبان ، نگاه آبان، عشق بازي مادرانه پسرانه همش و همش روزم رو زيباتر كرده و براي ديدنش تا بعد از ظهر لحظه شماري ميكنم. دوست دارم عزييييزم