Monday, September 17, 2012

مامان بتول

مادر همسر اومدن و مدتی مهمان ما هستند. خوب و دوست داشتنی. خوش برخورد و مهربون و همراه و پایه برنامه های طبیعت گردی. داره بهمون خوش می گذره. یک هفته میریم و باطوطیها سرگرم میشیم و البته جنگل. هفته دیگه هم با دشت لاله خودمون رو خوشحال می کنیم و البته جنگل. قرار هم شده یعنی خودشون خواستند ما سپردیم به خودشون که هر طور راحت هستند باشند. یک هفته خونه ما باشند و یک هفته منزل برادر همسر و خانمشون. امروز صبح اولین صبحی بود که بعد از یک هفته وقتی از خواب بیدار شدم مامان خونمون نبود. راستکی حس غریبی بود. واقعنی بگم که از ته دل گفتم خدا رو شکر که خونه بچه ها هستند و هنوز بینمون اقیانوسها فاصله نیست. همچی جاشون توی خونه خالی بود.

No comments:

Post a Comment