Thursday, February 3, 2011

دلتنگیهای شکمی در دوران مهاجرت

وقتی مهاجرت می کنی و فرسنگها از وطنت دور میشی، اولش دلتنگیهای اساسی داری. برای خانواده دلت تنگ میشه، برای دوستان همینطور، برای مهمونی رفتن و دور هم جمع شدن و کلا همش دلتنگی ،یه کم که خوب میشی ،به نظرم شخصیت واقعی آدم می زنه بیرون، اینکه اوه اوه علاوه بر این دلتنگیها چقدر شما شکمو تشریف دارین

با اینکه من همیشه تلاش کردم، غذاهایی رو که خودم و یا آقای همسر هوس می کنیم رو با عشق و علاقه درست کنم ولی بعضی وقتها خب نمیشه اون چیزی که هوس کردی ،بعضی وقتها هم کلا نمیشه، امشب بعد از 9 ماه بالاخره یک کوبیده زدیم و بنده الان یادم افتاده که دلم برای موارد زیر تنگ شده.

اول: سالاد مرغ رستوران آواچی و سند باد البته بیشتر به خاطر سس خوشمزه اش
دوم: آبگوشت، در آبگوشت خونه خیابان سپهبد قرنی
سوم: کباب برگ رستوران البرز
چهارم: ساندویچ ویژه فری کثیف به همراه سیب زمینی سرخ کرده و سس خوشمزه
پنجم: باقالی پلو با گردن رستوران هانی میدان قیام
ششم: دست پخت مادرم، مادرشوهرم، مادر بزرگم، خاله ام
هفتم: نون بربری، نون سنگک و نون لواش (تافتون اینجا یک رستوران ایرانی می پزه)
دلم کلا تنگ خوراکیها شده.

No comments:

Post a Comment