خیلی وقتی هست که درست حسابی دست به قلم نشدم. این مشغله ای رو که بهم مهلت نمیده خودم رو داشته باشم. گاهی دوست ندارم
بی حسی دستم. گاه گاه بی حس شدن پای چپم و حالا که باید برای عمل برم. تمام فکر و ذکر این روزهای من باید باشه ولی تمام وقت دارم به سفری که باید در روزهای اتی و در اعاز سال 2012 میلادی بریم فکر می کنم و یا به سفرمون به ایران. دلم برای اون روزها می تپد
همیشه حس می کردم وقتی یکی از اندامم بی حس بشه و توانایی نداشته باشه تحملش برام غیر ممکن باشه. ولی الان می گم چه حس عجیبیه و چقدر من الان اماده هستم براش. امیدوارم بتونم این قدرت رو حفظ کنم.